تلاش روزنامه دولت برای پرونده سازی علیه یک جریان سیاسی/ پروژه بگیران میان مایه چه کسانی هستند؟
تاریخ انتشار: ۵ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۲۸۴۰۹
پیش از بیان مأموریتهای این طیف باید به جایگاه میانی آن اشاره کرد؛ این طبقه در حد واسط دو طبقه دیگر قرار گرفته است: در یک سوی طیف، دولتها، نهادها و سرویسهای بیگانه قرار دارند و در سوی دیگر، نیروهای آشوبطلب داخل کشور جای دارند و هویت این جریان سوم، مابین این دو طبقه تعریف میشود.
این جریان نوظهور میانی، از یک طرف با پیاده نظام اغتشاش در داخل مرتبط است و دستورالعملها و شیوههای آموزشی و سازماندهی آشوب را به ایشان منتقل میکند و از سوی دیگر، با اطلاعاتی که از مراکز صنعتی و اقتصادی داخل کشور کسب کرده است، اولاً، شریانهای حیاتی اقتصاد کشور را برای اعمال تحریم یا ترور شخصیتهای مهم، به دولتهای متخاصم و سرویسهای اطلاعاتی بیگانه گزارش داده و ثانیاً، راهها و منافذی که ایران از طریق آنها مسیر تحریمها را به اصطلاح دور میزند، به همان نهادها و دولتها معرفی میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در طول تاریخ انقلاب اسلامی در هر مقطعی که در ایران ناآرامی ایجاد شده، رد پای دولتها و سفارتخانهها و سرویسهای جاسوسی بیگانه نیز قابل رؤیت بوده است. از غائلههای مسلحانه و تجزیهطلبانه اوایل انقلاب تا اغتشاشات دهههای بعد همگی محصول بسترها و بهانههای داخلی و دخالت خارجی بودهاند. با این حال، جبهه مقابل، به دلیل تبعات بینالمللی و پاسخگویی به افکار عمومی، همواره سعی داشت تا هرگونه حضور و ردّ پای خود در وقوع ناآرامیها را انکار کرده و نهایتاً به حمایت معنوی و صدور پیام «همراهی با معترضان» اکتفا کند، اما در آشوب 1401 در اتفاقی نادر، برخی مقامات رسمی دولتهای متخاصم مانند مشاور امنیت ملی رئیس جمهور سابق ایالات متحده (جان بولتون) صریحاً به برنامهریزی و انتقال سلاح برای گسترش و تعمیق آشوب اشاره کردند. از سوی دیگر و فارغ از اظهارات امثال بولتون، آنقدر نشانه و سند برای اثبات دخالت نیروهای خارجی در مراحل مختلف این آشوب موجود است که انکار آن عملی پرهزینه تلقی میشود؛ لذا سعی جبهه دشمن بیشتر معطوف به بایکوت کردن و مسکوت گذاشتن است تا انکار.
پروژهبگیران میانمایه
تا پیش از این، دولتهای متخاصم با جمهوری اسلامی سعی میکردند از شیوههای سنتی ایجاد آشوب استفاده کنند؛ از شیوههای تأمین مالی گرفته تا ارتباط با سرپلها و رابطین در کشورهای ثالث و... اما با شناسایی این شیوهها و مقابله با آنها ملاحظه میشود که این شیوهها نیز دستخوش تغییر شدند. یکی از تحولات ساختاری برای بازتولید گفتمان آشوب، ایجاد یک ساختار میانی است و همان طور که گفته شد، طبقه واسطی که خلأ و فاصله بین دولتهای بیگانه و اغتشاشگران داخلی را پر میکند، شبکهای از افراد یا جریانهای ایرانی خارج نشین است که کارکردها و مأموریتهای متفاوتی برایشان تعریف شده است. البته این بدین معنا نیست که این شبکه میانی به لحاظ ماهوی، هویت مستقلی دارد؛ بلکه ذاتاً وابسته به دولتهای بیگانه بوده، اما به لحاظ عملیاتی و کارکردی، در میانه این دو طیف تعریف میشود. کارکردهای مهمی برای این گروههای «تدارکاتچی» و «سفارشی کار» میتوان برشمرد، ازجمله تسهیل تحریم در تمام ابعاد آن مانند تحریمهای اقتصادی و حقوق بشری، شناسایی راههای دور زدن تحریم، ارتباط با وکلای داخلی برای آموزش حقوقی اغتشاشگران و خانوادههای ایشان، ارتباط با نهادهای بینالمللی مسئول فشار بر کشورهای مخالف نظام سلطه، آموزش شیوههای جدید و پیشبینی نشده نافرمانی مدنی و صحنه گردانی روانی و میدانی آشوب و چند کارویژه دیگر که بررسی مستقل و مبسوطی را میطلبد.
یکی از نقاط تمایز این آشوب از اغتشاشات ادوار گذشته نیز همین میزان وابستگی به خارج است که برآمده از شدت عمل دولتهای متخاصم و نقشآفرینی گروههای «واسطه» بود، و همان طور که ذکر شد، این میزان وابستگی در مقایسه با دورههای قبل هم به لحاظ کمّی و هم به لحاظ کیفی، بیشتر و عریانتر بود. ناگفته نماند که پیش از دوره «فشار حداکثری» نیز جریانها و چهرههای تأثیرگذاری در جریان ضدانقلاب بودند که مستقیماً یا با واسطه با دولتهای معاند مانند امریکا همکاری میکردند؛ اما کار با این ساختار پژوهشی، مالی و تشکیلاتی و راهبردی بی سابقه بوده است.
پژوهش با دست فرمان ترامپ
در بررسی درباره این طبقه میانی، از یک مسأله نباید غفلت کرد و آن، بحث «تداوم، تشدید و ترکیب سیاست فشار حداکثری ترامپ توسط دولت بایدن» است که در بند هشتم بیانیه مشترک دو نهاد امنیتی کشور یعنی وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه درمورد مقطع «پیش از آشوب» نیز به آن تصریح شده و نشان میدهد که همان ساختار تهاجمی و تحریمی حفظ شده است. در بخشی از بیانیه مشترک آمده است:
«این برنامه اساساً معطوف به بیثبات سازی محیط امنیتی داخل کشور، توسعه نفرت و خشونت و ایجاد ناامنی روانی در جامعه ایران است. در این راستا علاوه بر تقویت و توسعه ساختاری و مالی بخش ویژه در واحد NCS در سازمان اطلاعات مرکزی امریکا، بودجه و منابع انسانی حوزههای شبه مدنی در وزارت خارجه در موضوع ایران مانند دفتر اطلاعات و تحقیق، دفتر امنیت بینالملل، دفتر مبارزه با تروریسم و دفتر امور خاور نزدیک را افزایش داده است که در واقع منابع مالی لایه میانی مذکور را تأمین کردهاند.»
نکته قابل ذکر درخصوص این فقرات اینکه عمده مواردی که در بند هشتم بیانیه مشترک ذکر شدند، بدون این لایه میانی تحقق پذیر نیستند و اندیشکدهها و بنیادهای متعددی در خارج از کشور با دریافت بودجه مستقیم از دولتهای متخاصم، طرحها و پروژههای سفارشی علیه امنیت اقتصادی و سیاسی ایران را عملیاتی میکنند. یکی از مهمترین نهادهای قابل ذکر مؤسسه «بنیاد دفاع از دموکراسیهاFDD » وابسته به لابی یهود (حزب لیکود) در امریکا است که این روزها نام آن را زیاد میشنویم. بنیاد مذکور به ریاست مارک دوبوویتز (طراح مشهور سیاستهای فشار حداکثری علیه ایران) و عضویت افرادی همچون سعید قاسمی نژاد، تبدیل به یک آشوبکده تمام عیار ضد امنیت ملی ایران شده است. مارک دوبوویتز در جایی با اشاره به دینامیسم «تحریم-براندازی» و لزوم حرکت موازی تحریمها درکنار تلاش برای ایجاد نافرمانی مدنی ادعا کرده بود «اگر تحریمها با طرحهای جدی برای تقویت جامعه مدنی ایران همراه نشود، آنگاه به هدفتان یعنی تضعیف حکومت (ایران) و تغییر سیاسی اجتماعی نخواهید رسید.» به عنوان نمونهای دیگر، قاسمینژاد عضو بنیاد مذکور در یادداشتی برای FDD با عنوان «تورم در ایران اوج میگیرد» نوشت: «استمرار کمپین حقیقی فشار حداکثری، تهران را به انتخاب میان بقای رژیم یا رها کردن برنامههایش برای سلطه بر منطقه وادار خواهد کرد. واشنگتن باید به فشار روی ایران و نیروهای نیابتی آن ادامه دهد و برای مذاکره عجله نکند. صبر، کلیدی برای پیروزی است.»
اصلاحطلبی؛ کریدور پیوستن به جریانهای ضدایرانی
اینکه افرادی همچون مارک دوبوویتز، برایان هوک، جان بولتون و مایک پمپئو کیستند و چه کردند و میکنند در اینجا موضوعیت ندارد؛ آنچه ذکر آن ضروری مینماید این است که طبقه میانی جدیدی که مستقیماً با نهادها، دولتها و سرویسهای بیگانه علیه امنیت و تمامیت ایران کار میکند، در کنار پیاده نظام رسانههای لندنی-سعودی، یک تبار مشترک دارند و آن، وابستگی اولیه به محافل اصلاحطلبی است. گویی این جریان، شاهراه اتصال به جریانهای ضدایرانی خارجنشین است، چراکه قاطبه افرادی که به رسانهها و سازمانهای ضدایرانی وابسته به دولتهای متخاصم میپیوندند، اغلب ریشه دوم خردادی دارند. اگر بنا باشد فهرستی از افرادی که به نهادها و رسانههای معاند پیوستند منتشر شود، با قطعیت میتوان گفت که عمده این افراد در ابتدا و پیش از خروج از کشور، در محافل و احزاب اصلاحطلب عضویت و ارتباط داشتهاند. افرادی مانند اکبر گنجی، محسن کدیور، محمدجواد اکبرین، فریبا داوودی مهاجر، فاطمه حقیقتجو، عبدالکریم سروش، مسعود بهنود، علی اصغر رمضانپور، حسین رسام، حسین باستانی، سینا مطلبی، سیاوش اردلان، مراد ویسی، رضا حقیقتنژاد، علی افشاری، نیکآهنگ کوثر، محسن سازگارا، کاملیا انتخابی فرد، نوشابه امیری، نیکی محجوب، سعیده هاشمی، معصومه علینژاد قمیکلایی (مشهور به مسیح علی نژاد)، نفیسه کوهنورد، مازیار بهاری و دهها نام دیگر جملگی از بستر کار و عضویت در محافل و شبکه زنجیرهای رسانههای اصلاحطلبی، هویت خود را برساختند و پس از چندی در ازای دریافت تابعیت موقت و پول بیشتر به خدمت دولتهای متخاصم درآمدند.البته برخی از این وابستگان جناحی جریان دوم خرداد هم هستند که هنوز از کشورخارج نشده، بر اثر مماشات بیش از حد حاکمیت با ایشان، در جرگه جریان ضدانقلاب وارد شدهاند و به صورت عملی و علنی، گفتار و رفتار گروههای معاند را تکرار میکنند.
23302
کد خبر 1723313منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: دولت سیزدهم اصلاح طلبان تجمعات اعتراضی بودجه دولت های متخاصم فشار حداکثری جریان ها رسانه ها تحریم ها دولت ها شیوه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۲۸۴۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
هشدار روزنامه جمهوری اسلامی درباره اختلاف میان ایران و کشورهای عربی
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود به تحلیل سیاست های خارجی ایران پرداخت.
این روزنامه نوشت: نمیخواهیم بگوئیم وضعیت به وجود آمده فقط نتیجه اشتباهات جمهوری اسلامی ایران است. در طرف مقابل، توطئههای زیادی وجود داشت که تحمیل جنگ بر ایران توسط صدام با دستور آمریکا و حمایت سران چند کشور عربی یکی از آنها بود. با اینحال، مسئولان نظام جمهوری اسلامی اگر با درایت بیشتر عمل میکردند میتوانستند توطئهها را خنثی کنند و روابط ایران با دولتهای عربی را به نقطهای از همزیستی دوستانه برسانند که معادلات سیاسی منطقه بطور کلی به گونهای دیگر و کاملاً به نفع ملتهای مسلمان باشد و آمریکا و صهیونیستها امکان تحقق اهدافشان را نداشته باشند.
ایران، به تنهائی به اندازه اکثر کشورهای عربی امکانات مادی، ثروتهای زیرزمینی، سرزمین متنوع، جمعیت مستعد و جاذبههای منحصر به فرد دارد. انقلاب اسلامی با آرمانهای اعلام شدهاش میتوانست این جاذبهها را چند برابر کند و راه را برای وحدت توصیه شده در قرآن میان مسلمین هموار نماید. این همبستگی با توجه به نگاه باز و عمیقی که اسلام دارد میتوانست فراتر از مسلمین باشد و پیروان تمام ادیان را در منطقه و سپس در سایر نقاط شامل شود و اهداف بسیار بلندی را محقق سازد.
در اواخر دهه ۷۰ و اوائل دهه ۸۰ حرکت موفق و تاثیرگذاری در این زمینه توسط آیتالله هاشمی رفسنجانی صورت گرفت. او با اینکه در آن زمان رئیس جمهور نبود، با نفوذی که به خاطر شخصیت بینالمللی و دوراندیشی ستودنی داشت توانست بسیاری از زنگارهای به وجود آمده تا آن زمان را بزداید و گامهای بلندی برای نزدیک ساختن دولتهای منطقه با ایران بردارد که در راس آنها عربستان سعودی بود.
این حرکت بلافاصله به افزایش قیمت نفت که با توطئه غرب به زیر ۵ دلار رسیده بود منجر شد. عربستان که قرار بود میزبانی سران سازمان کنفرانس اسلامی را عهدهدار باشد به نفع ایران کنار رفت، پادشاه این کشور و بسیاری از روسای جمهور و سران کشورهای عربی و اسلامی برای شرکت در این کنفرانس به تهران آمدند و فصل جدیدی در روابط جمهوری اسلامی با این کشورها آغاز شد.
همین سیاست اگر ادامه پیدا میکرد، امروز رژیم صهیونیستی اینهمه نفوذ در کشورهای عربی نداشت، دولتهای عربی در برابر جنایات بیسابقه این رژیم در غزه منفعل و تماشاچی نبودند و ایران میتوانست به عنوان محور تصمیمساز در منطقه اقدام به جریان سازیهای سرنوشتساز کند.
متاسفانه افراطیون داخلی که همواره مصالح مردم و منافع ملی کشور را قربانی قدرتطلبیهای خود میکنند، با توسل به انواع ترفندها ازجمله به آتش کشیدن سفارت عربستان و جریانسازیهای تبلیغاتی و سیاسی مانع استمرار سیاست تحکیم روابط میان ایران و دولتهای عربی شدند و زمینه را برای گسترش نفوذ رژیم صهیونیستی در منطقه فراهم ساختند.
این وضعیت نزدیک به یک دهه ادامه پیدا کرد و در این مدت طولانی آمریکا و صهیونیستها به هرچه خواستند دست یافتند و ضررهای هنگفتی متوجه ایران و جریانهای همسو با ایران شد. قطعاً اگر سیاست ابتکاری آیتالله هاشمی رفسنجانی ادامه مییافت، امروز رژیم صهیونیستی جرات ارتکاب اینهمه جنایت در غزه را نداشت.
صهیونیستها در ۶ ماه و نیم اخیر با جنایاتی که در غزه مرتکب شدند نشان دادند که شایستگی حاکمیت در هیچ قالب و قوارهای را ندارند و چیزی بیش از یک مشت جنایتکار دورهگرد نیستند. این غده سرطانی که خاورمیانه را به جنگ و ناآرامی مبتلا کرده نمیتواند سرنوشتی غیر از زوال داشته باشد. زوال رژیم صهیونیستی به دو طریق میتواند اتفاق بیفتد، نظامی و دیپلماسی. تردیدی نیست که طریق دیپلماسی، هم امکانپذیر است و هم کمهزینه. برای نجات یافتن منطقه از شر صهیونیستها عاقلانهترین راه اینست که دولتهای عربی و اسلامی در یک جبهه متحد و مستحکم به صورت جدی فعال شوند و با تلاشهای مضاعف و برنامهریزی دقیق و متکی به تفکر جمعی به سوی این هدف مقدس به پیش بروند.
برای رسیدن به این مقصود قطعاً به قدرت دفاعی و پشتوانه مردمی نیاز است. خوشبختانه ملتهای مسلمان همگی در نهایت آمادگی برای حمایت از چنین طرحی هستند و قدرت دفاعی نیز در عین حال که تقویت میشود باید تحت امر دیپلماسی باشد و در این عرصه، دیپلماسی باید حرف اول را بزند.
شکلگیری چنین جبهه متحدی با دشواریها و کارشکنیهای زیادی مواجه خواهد شد، ولی قطعاً امکانپذیر است. جمهوری اسلامی ایران میتواند با تکیه بر دیپلماسی فعال در این زمینه پیشقدم شود. پیشتازی در این عرصه یک جهاد بزرگ است که، چون ملتها را به همراه دارد میتواند به نتیجه برسد.